شب ایرانی وبلاگستان فارسی

این روزها اکثر دوستان از این می نالند که ای وای! وامصیبتا! وبلاگستان فارسی در کما به سر می برد! مرگ مغزی کرده و شاید هم مرده است … یکی بیاید رضایت بدهد اعضایش را اهدا کنیم و این حرف ها. خدمتتان عارض شوم منکر این اتفاق نمی شوم که کرکره وبلاگستان فارسی تا نصفه پائین کشیده شده و دیگر آن شور و شوق سابق را ندارد ولی واقعا دلیلش چه چیزی می تواند باشد؟! دلیل اینکه به عبارتی تولید محتوا در وبلاگستان فارسی سابقا پررونق به این حال و روز افتاده چیست ؟دلیل اینکه پرلایک ترین مطالب موجود در گوگل ریدرها مینیمال های یخ و بی مزه هستند چیست؟ دلیل اینکه یک آوردن یک اسمایل یاهو به عنوان یک پست خلاقیت نویسنده قلمداد می شود چیست؟!

راستش به نظر من اصلی ترین دلیل کم شدن تولید محتوا در وبلاگستان جا به جایی نسل هاست! برای خیلی ها وبلاگ نویسی از 16 یا 17 سالگی شروع شد. روزنوشت و کپی کردن مطلب از این طرف و آن طرف و شعر نوشتن و به یاد یار خط خطی کردن ژانر های ابتدایی آن دوران بود. حکایت کامنت وبلاگ خوبی داری به من سر بزن و گل و بلبل و لینکت کردم لینکم کن و حلقه های دوستی وبلاگی … . این نسل تازه وارد توسط قبلی ها حمایت می شد و خود را در جمعی پویا تر میدید و به همین دلیل سعی می کرد خودش را ارتقا دهد، برای مطالبش وقت بیشتری بگذارد و کم کم برای خودش صاحب نظر بشود و این مسئله خود چند سالی طول می کشید. در این بین نسل قیلی در زندگی واقعی دچار تحولاتی میشد مثل ازدواج و کار و … همین دلایل کافی بود تا نسل جدید بشود پرچم دار وبلاگستان برای خودش برو بیایی پیدا کند.

روزگار چرخید و چرخید رسید به عصر حاضر که  سوژه خنده ما شده کامنت هایی که زمانی خودمان می گذاشتیم. مثل خیلی اتفاقات دیگر گذشته خودمان را کمی تا قسمتی از یاد برده ایم. این غرور و جو گرفتگی ما  یک طرف شبکه های اجتماعی هم طرف دیگر که باعث می شود آن عطش مطرح شدن و راه یافتن نسل جدید به حلقه های دوستی برطرف شود. خیلی راحت حرف هایی که باید در چندین خط زده می شد تا بازخوردی برایش دیده بشود، در چند ثانیه با کمتر از چند در این شبکه ها می شود گرفت! اگر به جامعه برگردیم، زمانی بود که مثلا اگر شلوار یا پیراهنی پاره میشد اگر پدر و مادر به بهترین شیوه آن البسه را رفو می کردند به زبان خوش که عمرا دوباره می پوشیدیم و اگر هم می پوشیدیم تمام سعی مان بر این بود که  کسی آن قسمت رفو شده را نبیند. ولی در حال حاضر در کوچه و خیابان متولدین چند سال بعد از ما شلوارهای پاره وجر خورده را به چند برابر قیمت یک شلوار سالم به تن می کنند و به نوعی شلوار وصله پینه ای نوعی کلاس به حساب می آید.

حالا ربط این شلوارهای پاره به وبلاگستان ما همین است که سلیقه ها در اثر جابه جایی نسل ها عوض شده و کار خاصی هم نمی شود انجام داد و باید امیدوار بود… وبلاگستان فارسی هنوز زنده است ولی ما هستیم که این نوع زندگیش را دوست نداریم.

پ.ن: این نوشته برای روزوبلاگستان فارسی نوشته شده، روزجهانی وبلاگ از دستم در رفت، به بزرگی خود ببخشید. سعی می کنم این چند روز در این محدوده بیشتر بنویسم شاید خداوندگار از گناه تاخیرم بگذرد!

17 پاسخ

  1. سلام و درود بر شما
    من وبلاگ ندارم و وبلاگ نویس نیستم ولی این رو میدونم که وبلاگ نویسی در کشور ما خیلی رشد کرده و البته این روزها سانسور و هزار گیرواگیر دیگه شاید روش اثر گذاشته و خب دیدگاه های شما هم دور از نظر نیست.
    سربلند و موفق باشید

  2. سلام
    به نظر من وبلاگ نویسی کار خیلی آسونیه در صورتی که مطالب رو از جایی کپی کنی ولی زمانی میشی وبلاگ نویس واقعی که خودت بنویسی !
    شما فن نوشتار بسیار قوی داری و حرفات از دلت بیرون میاد و برای منه خواننده همیشه خواندنی و جذابه و به جرات میتونم بگم که هر روز به اینجا سر میزنم و منتظر پست جدید هستم.
    امیدوارم موفق باشی که مطمئنم هستی و خواهی بود.

  3. جیگرتان ر ِ…
    خب … خب، کجا بودیم؟ آها، وبلاگ، فی الواقع تمثیل خوبی بود و از آن شلوار وصله پینه کلی حال کردیم میثم اما پسرجان، چرا از اون نوشته های باحالت نمی ذاری این جا؟ از اون طنزا ها، می دونی که چی می گم؟ آها…

  4. مسلماً یکی از مهمترین علل کم رونقی بلاگستان همینی ست که برشمردی.
    به امید روزهای پررونق‌تر این شهر…

  5. سلام. حالا همه دارند امروز را با سالها ژيش مقايسه ميكنند كه طفل نوپاي بلاگ فارسي كاري غير از توليد محتوا نداشت و كپي و دزدي و … مد نشده بود. بابا به خدا حالا خيلي خوب است بايد ضمن قدر داني روبه جلو بودن را هم در دستور كار قرار داد.روز بلاگستان فارسي مبارك

  6. خیلی قشنگ بینیویشتی بلامیسر
    مشخصه که آدم متدینی بوبوستی ! :d

  7. سلام
    من دو سالی وبلاگ نویسی نمی کنم آقای Ch1 ولی جدید تو سرویس میهن بلاگ شروع به ساخت یه وبلاگ کردم. با اینکه به it و کلاً مباحث کامپیوتری علاقه زیادی دارم ولی تو وبلاگ جدیدم روز نوشته و شعر می زارم. الان که مطلب زیباتون رو داشتم می خوندم رسیدم به :
    ‹ شعر نوشتن و به یاد یار خط خطی کردن ژانر های ابتدایی آن دوران بود.
    خوب یعنی الان من فسیلم؟

  8. از گیله مرد عزیز دعوت می نماییم تا با نور وجود خویش وبلاگ جدید ما را مزین نماید

    Alphabetsoup.blogfa.com

    با تشکر
    دایی

  9. «روزنوشت و کپی کردن مطلب از این طرف و آن طرف و شعر نوشتن و به یاد یار خط خطی کردن ژانر های ابتدایی آن دوران بود»
    کاملا موافقم. تحلیل خبی بوکودی برار.

  10. تحلیل که نه بذا به حساب دل نوشته

برای گیله مرد پاسخی بگذارید لغو پاسخ